جستجو در مقالات منتشر شده


۷ نتیجه برای بیحسی

محمودرضا آل بویه، فرناد ایمانی، پوپک رحیم زاده، علی محمدیان اردی، سیدحمیدرضا فیض،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه: این روزها از ضدافسردگیهای سه حلقه ای بطور متداولی در درمان دردهای مزمن بخصوص دردهای نوروپاتیک استفاده میشود. ضدافسردگیهای سه حلقه ای با مکانیسمهای مختلفی نظیر اثر بر کانالهای سدیم، گیرنده های ان متیل دی آسپارتات، آمینهای بیوژن، اپیوئیدها، واسطه های التهابی و ماده پی سبب بیدردی میشوند. مطالعلت نشان داده اند که مصرف داخل نخاعی ضدافسردگیهای سه حلقه ای بطور مؤثری سبب تضعیف درد و هیپرآلژزی حرارتی ناشی از درد التهابی و نوروپاتیک در موشها میشود.
مواد و روشها: در یک مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور در آزمایشگاه حیوانات بر روی ۳۰ موش از نوع ویستار تزریق داخل نخاعی داروها بترتیب زیر انجام شد: گروه اول: ۹۰ میکرولیتر دوکسپین (۵۰ میلی مول)، گروه دوم: ۹۰ میکرولیتر آمی تریپتیلین (۶۰ میلی مول)، گروه سوم:۹۰ میکرولیتر بوپیواکائین (۲۳ میلی مول). سپس تغییرات حسی، حرکتی و حس عمقی در ساعات ۱، ۲، ۳، ۴، ۶ و ۱۲ اندازه گیری و ثبت گردید.
نتایج: سه عدد موش متعاقب تزریق در گروه اول و دوم از بین رفتند. پس از تطبیق دادن اثر غلظت در داروهای مختلف مورد مطالعه مشخص شد که آمی تریپتیلین دارای قابلیت مشابه ولی طول مدت بلوک حرکتی، حسی و حس عمقی طولانیتری نسبت به بوپیواکائین میباشد (۰۵/۰>(p در حالیکه دوکسپین دارای کارایی قابل قبول ولی کمتر و با طول مدت بلوک کوتاهتری در مقایسه با بوپیواکائین میباشد. (۰۵/۰>(p مدت زمان لازم جهت ریکاوری کامل در گروه دوم بوضوح طولانیتر از دو گروه دیگر بود.
بحث: بنظر میرسد آمینهای نسل سوم نظیر آمی تریپتیلین و دوکسپین دارای توانایی قابل قبولی در ایجاد بیحسی نخاعی در مقایسه با بوپیواکائین میباشند و آمی تریپتیلین دارای اثر قویتر و طولانیتری نسبت به دو داروی دیگر مورد استفاده در این مطالعه بوده که این امر احتمالاٌ آن را به بیحس کننده موضعی باارزشی مبدل میسازد.


غلامرضا موثقی، محمودرضا محقق دولت آبادی، غلامحسین شیرخانی،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف: روش نفرولیتوترپسی جلدی هم اکنون به عنوان یک روش متداول برای خارج ساختن
سنگ های کلیوی و قسمت فوقانی میزنای بکارمیرود. جهت انجام نفرولیتوترپسی جلدی دو روش بیهوشی عمومی و
بیحسی نخاعی مورد استفاده قرار میگیرد. در این مطالعه سعی شده است دو روش بیهوشی عمومی و بی حسی
نخاعی از نظر میزان حجم خونریزی و نیاز به تزریق خون به عنوان یک عامل مهم در انتخاب نوع روش بیهوشی در
انجام این جراحی مورد ارزیابی قرار گیرند.
روش مطالعه: مطالعه حاضر بصورت یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده طراحی و اجرا شد . نمونه گیری از
بیماران کاندیدای نفرولیتوترپسی جلدی در بیمارستان شهید هاشمی نژاد انجام شد که به روش تصادفی بلوکی ، در
دو گروه بیهوشی عمومی و بیحسی نخاعی قرار گرفتند . در گروه بی حسی نخاعی برای بیماران ۳ میلی لیتر
۰% در نظر گرفته شد. در گروه بیهوشی عمومی، القاء بیهوشی با تیوپنتال بود و انفوزیون پروپوفول / بوپی واکایین ۵
جهت نگهداری بیهوشی گذاشته شد. در پایان میزان خونریزی و نیاز به تزریق خون سنجش و ثبت شد.
یافته ها: ۴۰ نفر در هر گروه مورد مطالعه قرار گرفتند. متوسط میزان خونریزی در گروه بیهوشی عمومی بطور
۷%) در گروه بیهوشی / هم چنین ۳ بیمار ( ۵ .(p<۰/ معنیداری بیش از بیماران گروه بیحسی نخاعی ب ود ( ۰۰۱
عمومی، نیاز به تزریق خون پیدا کردند، این در حالی است که در گروه بیحسی نخاعی هیچ موردی نیاز به تزریق
کمتر از بیماران گروه (p<۰/ خون نداشت. درد بعد از عمل هم در گروه بیحسی نخاعی با اختلاف معنیداری ( ۰۰۱
بیهوشی عمومی میباشد.
نتیجه گیری: یافتههای این مطالعه نشان داد بی حسی نخاعی در مقایسه با بیهوشی عمومی در بیماران
کاندیدای نفرولیتوترپسی جلدی سبب کاهش میزان خونریزی تا ۵۰ درصد و شدت درد پس از عمل جراحی شده
است و احتمالاٌ میتواند میزان نیاز به تزریق خون و مسکنهای مخدری را کاهش دهد.


علیرضا میرخشتی، محمدرضا آریانی، علی دباغ، مرتضی جباری مقدم، سیدسجاد رضوی، هدایت الله الیاسی، آرش محمدی توفیق،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف: بیحسی موضعی داخل وریدی یک روش بیحسی مفید در اعمال جراحی کوتاه مدت و سرپایی اندام فوقانی است. این روش با مشکلاتی مانند درد محل تورنیکه و از بین رفتن سریع بیدردی همراه است. هدف از انجام این مطالعه مقایسه تاثیر افزودن پاراستامول و سولفات منیزیوم به لیدوکائین در بیحسی موضعی داخل وریدی بود.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی ۹۰ بیمار به طور تصادفی به سه گروه پاراستامول (P)، سولفات منیزیوم (Mg) و شاهد (C) تقسیم شدند. متغیرهای مورد بررسی عبارت بودند از میزان درد، فاصله تزریق تا بلوک حسی و حرکتی، مدت زمان بلوک حسی و حرکتی و تغییرات گازهای خون وریدی. در نهایت اطلاعات به دست آمده از سه گروه مورد نظر با یکدیگر مقایسه شدند.
یافته ها: فاصله تزریق تا بلوک حسی و حرکتی در گروه Mg نسبت به دو گروه دیگر به طور معنی داری کاهش یافت (۰۵/۰>p). مدت بلوک حرکتی در گروه Mg نسبت به گروه C به طور معنی داری بیشتر بود، اما بین دو گروه Mg و P اختلاف معنی داری وجود نداشت (۰۵/۰>p). اختلاف بین دو گروه P و C در هیچ یک از این موارد معنی دار نبود. یافته دیگر این بود که هیچ یک از دو دارو در کاهش درد بیماران تاثیر معنی داری نداشتند. در بررسی گازهای خونی وریدی مشاهده گردید که میزان تغیرات در گروه Mg به طور معنی داری از گروه P بیشتر بود (۰۵/۰>p).
نتیجه گیری: افزودن سولفات منیزیوم به لیدوکائین در بیحسی موضعی داخل وریدی باعث بهبود وضعیت بلوک حسی و حرکتی می شود و تاثیر قوی تری نسبت به پاراستامول دارد. از سوی دیگر پاراستامول در پیشگیری از ایسکمی بافت ها در بیحسی موضعی داخل وریدی بسیار موثر است و از بروز تغییر در گازهای خونی وریدی جلوگیری می نماید. هیچ یک از این دو دارو در کاهش درد ناشی از تورنیکه موثر نیستند.


پرویز امری مله،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده

مقدمه:

دیستروفی عضلانی بیکر شبیه دیستروفی عضلانی دوشن است اما تظاهرات بالینی خفیفتر دارد. ما خانم حامله مبتلا به دیستروفی عضلانی بیکر که کاندید سزارین اورژانسی شده است را معرفی میکنیم.

معرفی بیمار:

خانم ۳۶ ساله با سن حاملگی ۳۱ هفته، با سابقه بیماری دیستروفی عضلانی بیکر و دیسترس جنینی کاندید سزارین اورژانسی شد. بیحسی داخل نخاعی با ۱۲ میلی گرم بوپیواکایین انجام شد. درطول عمل بدلیل کاهش اکسیژن شریانی تحت تهویه غیر تهاجمی با فشار مثبت مداوم راه هوایی (CPAP) برابر ۱۰ سانتی متر آب قرار گرفت. در طول عمل و ریکاوری فشار خون و ضربان قلب تغییرات بارزی نداشت.

نتیجه:

ما بیحسی داخل نخاعی با بوپیواکایین برای جراحی سزارین در بیمار مبتلا به دیستروفی عضلانی بیکر را توصیه میکنیم.


سارا آدرویشی، مریم دستورپور، حمید یزدانی نژاد، پریسا محمدی، مائده کرد نژاد، راضیه رنجبرها، زهرا اخلاقی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: انتخاب نوع بیهوشی برای سزارین به عواملی همچون علت عمل، درجه اورژانسی بودن عمل و تمایل خود بیمار بستگی دارد. در پی انتخاب هر یک از روش­های بیهوشی عمومی و بیحسی نخاعی برای مادر و نوزاد پیامدهایی را به دنبال خواهد. این مطالعه­ با هدف مقایسه پیامدهای مادری و نوزادی پس از عمل جراحی سزارین با دو روش بیهوشی عمومی و بیحسی نخاعی در بیمارستان  های آموزشی شهر اهواز در سال ۱۳۹۸ انجام شد.
مواد و روش ها: این مطالعه تحلیلی در سال ۱۳۹۸ بر روی ۱۱۰ نفر از زنان باردار ۳۵-۲۰ ساله که جهت ختم حاملگی، کاندید سزارین الکتیو تکراری در بیمارستان های آموزشی شهر اهواز باشند، انجام شد. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه ای سه قسمتی مربوط به مشخصات دموگرافیک و اطلاعات قبل از سزارین و اطلاعات بعد از سزارین بود. برای توصیف و تحلیل داده ها از نرم­افزار SPSS  نسخه ۲۲ و آزمون­های تی زوجی و مستقل و مجذور کای استفاده شد.
یافته­ ها: استفاده از روش بیحسی نخاعی جهت انجام عمل سزارین در مقایسه با بیهوشی عمومی با درد کمتر، مصرف مسکن کمتر، نمره آپگار بالاتر، میانگین هماتوکریت و هموگلوبین بالاتر، عدم گلودرد، رضایت مندی بیشتر  همراه بود. ولی عوارض تهوع، استفراغ و سردرد بعد از عمل در گروه با بیحسی نخاعی بیشتر دیده می شود.
نتیجه گیری: لذا با توجه به نتایج مطالعه انجام شده توصیه می­شود تا در زایمان به روش سزارین تا جایی که ممکن است از روش بی حسی نخاعی استفاده شود.
ریحانه ابری، داریوش شیخ زاده،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۸-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: دو داروی فنتانیل و سوفنتانیل از داروها افزوده شده به داوری بیحس کننده هستند که نسبت به سایر داروها، بیشتر مورد استفاده قرار گرفته اند، با این حال هنوز اطلاعات دقیقی نسبت به ایمنی افزودن این دو دارو به داروی بیحسی در بروز احتباس ادراری در دست نیست، لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه افزودن فنتانیل و سوفنتانیل به داروی بی حسی کننده و اثرات آن بر احتباس ادراری پس از بی حسی نخاعی انجام شد.
روش کار: این مطالعه به صورت مرور سیستماتیک و متاآنالیز و بر اساس بیانیه PRISMA انجام شد. جستجو در پایگاه‌های داده MEDLINE، CENTRAL و EMBASE ، وب آو ساینز ، اسکوپوس ، مگ ایران و SID با استفاده از کلیدواژه های بی حسی، بیحسی نخاعی، فناتیل، سوفنتانیل، بوپیواکائین، روپیکائین، لووبوپیوا، بیحسی منظقه ای، احتباس ادراری و پس از بیهوشی به کمک عملگراهای بولین انجام شد.
نتایج: تفاوت معنی داری در احتباس ادرار([۴۹/۱-۷۰/۰]۰۲/۱=RR؛ ۹۵%CI) بین گروه مداخله و کنترل وجود نداشت؛ همچنین تفاوت معنی‌داری بین فنتانیل یا سوفنتانیل وجود نداشت (۱۳/۰=Chi/ ۰%=I۲).
نتیجه گیری: افزودن فنتانیل یا سوفنتانیل به داروی بیحس کننده در طی بیحسی نخاعی اثری بر احتباس ادراری پس از جراحی ندارند.
 
منصور رضایی، پویا جعفری دودران، محمد قلیزاده، مینا زینالزاده،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۸-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: روش های متفاوت برای مدیریت درد پس از سرازین وجود دارند، با توجه به اهمیت مدیریت مناسب درد پس از جراحی سزارین، این مطالعه با هدف ارائه روش های جایگزین‌ و ترکیبات اصلی بی دردی قابل استفاده در زنان تحت عمل سزارین انجام شد
روش کار: این مطالعه به روش مرور غیر سیستماتیک و نقلی در سه ماهه آخر سال ۱۴۰۰ انجام شد؛ در این مطالعه، جستجو بدون هیچ محدودیتی(زمانی و نوع مطالعه) در مقالات چاپ شده در دو پایگاه داده ای مدلاین و پاب مد با استفاده از کلیدواژه های انتخاب شده بر اساس مش که شامل: جراحی سزارین، بی دردی چندوجهی، مدیریت درد، عارضه، بی حسی، داروی بی حسی، بی دردی، سزارین الکتیو، درمان و مخدر های داخل نخاعی بودند، انجام شد.
نتایج: تعداد ۵۰ مقاله مورد ارزیابی قرار گرفتند و موضوعاتی همچون شامل گسترش و تکامل بی دردی در جراحی سزارین، مخدرهای داخل نخاعی، مخدر های اپیدورال، غیرمخدر های نورواگزیال همراه، داروهای غیر نورواگزیال (دهانی، وریدی، زیرجلدی وزیرزبانی) که شامل : پاراستامول، ضدالتهاب غیراستروییدی، کتامین، دگزامتازون، گاباپنتین، منیزیم و مخدرها، بودند. پس از آن عوارض استفاده از مخدرها همچون: دپرسیون تنفسی، خارش،احتباس ادراری، تهوع و استفراغ نیز ارائه شدند و پس از آن به بررسی بلوک اعصاب محیطی، روش های غیر دارویی نیز پرداخته شد
نتیجه گیری: استفاده از روش های بدون استفاده از داروهای مخدر در مدیریت مطلوب درد پس از سزارین نسبت به روش های قدیمی ارجحیت دارند.
 

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بیهوشی و درد می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Anesthesiology and Pain

Designed & Developed by : Yektaweb